جدول جو
جدول جو

معنی بلغس

بلغس((بَ غَ))
گیاهی است خودرو و بیابانی با گل های ریز و سفید مانند اسفناج که در پختن بعضی از خوراک ها بکار می رود، برغست، ورغست، بلغست، پژند، مچه، هنجمک
تصویری از بلغس
تصویر بلغس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بلغس

بلغس

بلغس
گیاهی از رده دو لپه ییها جزو راسته پیوسته گلبرگها که سر دسته تیره برغستها میباشد. گیاهی است پایا گلهایش آبی سفید و یا قرمزند
فرهنگ لغت هوشیار

بلغس

بلغس
بَرغَست، گیاهی بیابانی و خودرو مانند اسفناج با برگ های درشت و گل های ریز سفید یا سرخ رنگ که مصرف خوراکی دارد و خام و پختۀ آن خورده می شود
پَژَند، هَنجَمَک، هَجَند، مُجّه، مُچّه، بَلغَست، یَبَست، وَرغَست، فَرغَست
بلغس
فرهنگ فارسی عمید

بلبس

بلبس
تره بیابانی بلبشو بل بشو هرج و مرج شلوغیی که در آن کسی بفکر کسی نباشد
فرهنگ لغت هوشیار

بلغم

بلغم
ماده سفید که اغلب هنگام بیماری از دستگاه گوارش ترشح و به خارج دفع می شود، اخلاط
فرهنگ لغت هوشیار

بلغست

بلغست
گیاهی از رده دو لپه ییها جزو راسته پیوسته گلبرگها که سر دسته تیره برغستها میباشد. گیاهی است پایا گلهایش آبی سفید و یا قرمزند
فرهنگ لغت هوشیار

بلغر

بلغر
هر چیز در هم شکسته و در هم کوفته عموما، گندم و جو نیم پخته که آنرا در آسیا انداخته شکسته باشند خصوصا، آشی که از گندم مذکور پزند، سخنان بزرگ حرفهای قلمبه
فرهنگ لغت هوشیار

بلغد

بلغد
ویژگی چیزهایی که روی هم نهاده شده است، توده شده، بَلغُنده، بُلغَده
بلغد
فرهنگ فارسی عمید