جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بلارج

بلارج

بلارج
لک لک، پرنده ای با پاهای بلند و گردن دراز و بال های بزرگ و دم کوتاه که روی درختان بلند و جاهای مرتفع لانه می گذارد و از حشرات و موش و مار تغذیه می کند، لَقلَق، حاجی لک لک
بلارج
فرهنگ فارسی عمید

بلارج

بلارج
پرنده ایست که آنرا لک لک خوانند. (برهان) (از آنندراج). لقلق. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به لک لک شود
لغت نامه دهخدا

بلارک

بلارک
فولاد گوهردار، شمشیر گوهردار، بَلالَک، پَلارُک، پَرالَک، پَلالَک، برای مِثال بلارک به گاورسۀ نقره گون / ز نقره برآورده گاورس خون (نظامی۵ - ۹۶۹)، جوهر تیغ
بلارک
فرهنگ فارسی عمید

بشارج

بشارج
جوالیقی از ابن درید نقل کرده که فارسیان آن را بیش بارَه گویند و شُبارِق معرب آنست و لحم شبارق گوشت خرد شده است که آن را پزندو شبارقات گوشتهای خرد کرده است که بشکل های گوناگون پخته میشود و شُفارِج و فیشفارج و بشارج تلفظ عامه است. رجوع به المعرب جوالیقی ص 204 س 9 به بعد شود
لغت نامه دهخدا

بلاری

بلاری
منسوب به بلاّر. بلوری. (ناظم الاطباء). آنچه از بلور ساخته شده و بدان مرصع شده باشد، این لغت در کتب لغت مهم یافت نشده است. (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به بلار و بلور و بلوری شود
لغت نامه دهخدا