جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بکنک

بکنک

بکنک
دُم بُریدِه، ویژگی جانوری که دمش را بریده باشند، بُریدِه دُم، کَلتِه، اَبتَر
بکنک
فرهنگ فارسی عمید

بکنک

بکنک
بگنگ. حیوان دم بریده را گویند. (برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (سروری) (از انجمن آرا) (از غیاث)
لغت نامه دهخدا

بانک

بانک
بنگاه صرافی دولتی یا شخصی که اشخاص پولهای خود رابامانت میگذارند فرانسوی بانک بایگ بنگاهی اقتصادی ملی یا دولتی که مردم پولهای خود را در آن بامانت سپارند و در موقع لزوم با صدور چک از پول خود برداشت کنند و همچنین در مقابل تضمین اعتباری پیدا کنند و بهنگام ضرورت وام گیرند، نوعی از بازی ورق، پولی که در بازی بانک در میان نهند
فرهنگ لغت هوشیار

بکند

بکند
نان، خمیر آرد گندم یا جو که در تنور یا فر پخته شده باشد، وسیلۀ گذران زندگی، برای مِثال محنت سوب و بکند او که از بیخم فکند / طبع موزونم همی ز اندیشه ناموزون کنند (انوری - ۶۲۶)
بکند
فرهنگ فارسی عمید

بکوک

بکوک
تَکوک، ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگر که به شکل جانوران از قبیل شیر یا گاو یا مرغ درست کنند، بُلوتَک، بُلوک، تُلوک
بکوک
فرهنگ فارسی عمید

بانک

بانک
مؤسسه ای اقتصادی، ملی یا دولتی که مردم پول های خود را در آن به امانت سپارند و در موقع لزوم برداشت کنند، مجموعه ای است برای نگه داری منظم و قابل دسترس خون یا اعضای بدن، پولی که قماربازها وارد بازی می کنند، اطلاعات مؤسسه
بانک
فرهنگ فارسی معین