معنی بک - فرهنگ فارسی معین
معنی بک
- بک
((بُ)) - نوعی کوزه دهن تنگ که گردنش کوتاه و شکمش پهن و گرد است، تنگ، نوعی غلیان سفالین، غلیان بک. غلیان بک، نوعی غلیان سفالی نوعی کوزه دهن تنگ که گردنش کوتاه و شکمش پهن و گرد است، تنگ، نوعی غلیان سفالین، غلیان بک. غلیان بک، نوعی غلیان سفالی
تصویر بک
فرهنگ فارسی معین