جدول جو
جدول جو

معنی بعد

بعد((بَ))
پس، سپس، به غیر از، به جز، پس از، از نود و بوقی پس از مدت های طولانی
تصویری از بعد
تصویر بعد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بعد

بعد

بعد
دوری، در ریاضیات هر یک از عرض، طول و عمق جسمی، در موسیقی فاصلۀ بین نُت ها
بعد
فرهنگ فارسی عمید

بعد

بعد
خیر و فایده. یقال:انه لغیر بعد، و ما عنده بعد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). طائل. منفعت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

بعد

بعد
ضد قرب. دوری. (از اقرب الموارد) (از کشاف اصطلاحات الفنون) (غیاث) (واژه های نو فرهنگستان).
- بعداً له، یقال: بعداً له، یعنی دور گرداند او را خدا و هلاکی باد او را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). هلاکت و دوری باد او را. (ترجمان علامه جرجانی ص 27). نفرین است بدانکه هرگاه بلا بکسی فرود آید وی را رثا نگویند. و مختار نصب آن بر مصدریت است و همچنین سُحْقاً له و تمیم رفع میدهد و گوید بُعْدُ له و سُحْق ٌ. (از اقرب الموارد).
- بُعْدُ باعِد، بطریق مبالغه است یعنی دوری بسیار دور. (منتهی الارب). مبالغه است مانند ظل ظلیل. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

بعد

بعد
بُعد. بعید. گویند: منزل بَعَد، یعنی بعید. (از اقرب الموارد). منزل دور. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب).
- تنح غیر بَعَد، یعنی: نزدیک شو. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا

بعد

بعد
جَمعِ واژۀ باعِد مثل خادم و خدم، یقال: ما انت منابِبَعَدِ و ما انتم منا بِبَعِدِ. ایضاً. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به باعد شود.
لغت نامه دهخدا