جدول جو
جدول جو

معنی بطش

بطش((بَ))
سخت گرفتن، خشم راندن، با خشم حمله کردن
تصویری از بطش
تصویر بطش
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بطش

بطش

بطش
حمله کردن و سخت گرفتن بر کسی: بطش به بطشاً. (ناظم الاطباء). حمله کردن بر کسی و سخت گرفتن بر وی یا بطش سخت گرفتن است در هر چیز که باشد. و منه الحدیث: ماذا موسی باطش بجانب العرش. (از منتهی الارب). سخت گرفتن و حمله کردن. (غیاث) (از اقرب الموارد) (فرهنگ نظام) (آنندراج). سخت گرفتن. (ترجمان علامۀ تهذیب عادل ص 26) (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا

بطش

بطش
سختگیری
متضاد: آسان گیری، تساهل، حمله، باس، سخت گرفتن
متضاد: آسان گرفتن، خشم، قهر، دوانیدن، دواندن، راندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

بطی

بطی
کند درنگین آهسته کند آهسته مقابل سریع تند، سست رو، درنگ کننده
بطی
فرهنگ لغت هوشیار