بار گرفتن بار گرفتن بار از گردۀ ستور پایین آوردن. (ناظم الاطباء: بار). رجوع به آنندراج شود، بمجاز، بچه زادن: چو تنگ آمدش وقت بارافکنی برو سخت شد درد آبستنی. نظامی لغت نامه دهخدا
بر گرفتن بر گرفتن گرفتن، برداشتن، برداشتن چیزی از روی زمین، ستردن یا برداشتن چیزی از جایی فرهنگ فارسی عمید
بر گرفتن بر گرفتن باردار شدن. بارآور شدن. میوه دار شدن: گفتم که جز رسول بدانست وحی کس گفتابجز نخیل رطب کی گرفت بر؟ ناصرخسرو لغت نامه دهخدا