جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بصر

بصر

بصر
ابن اسماعیل بن ابراهیم. صاحب عقدالفرید در بحث از نخستین کسانی که خط عربی را وضع کرده اند آرد: نخستین کسانی که خط عربی را وضع کرده اند نصر، بصر، أتیا، و دومه، فرزندان اسماعیل بن ابراهیم بودند. (از عقدالفرید ج 4 ص 242)
لغت نامه دهخدا

بصر

بصر
بصره. سنگ سپید نرم. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). سنگ سفید نرم. (آنندراج). ج، بصار. سنگ سست که با سپیدی زند. (از مهذب الاسماء). و رجوع به بصره شود
لغت نامه دهخدا

بصر

بصر
موضعی. (ازناظم الاطباء). نام موضعی. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

بصر

بصر
سنگ ستبر. (ناظم الاطباء). سنگ سطبر. (آنندراج) (منتهی الارب). سنگ سخت که با سپیدی زند. (از مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

بصر

بصر
جانب و کرانۀ هرچیز. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا

بصر

بصر
بینائی. ج، ابصار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (مؤید الفضلاء) :
رادی آمیخته است با کف او
همچو بادیدۀ بصیر بصر.
فرخی.
ای آنکه تن به روی تو دیده شود همه
از عشق روی تو همه دیده بصر شود.
مسعودسعد.
کی باشدش بصر چو بجای دو دیده هست
انگشت وار چوبی کرده بچشم در.
مسعودسعد.
ای مرا همچو جان و دیده عزیز
این وآن از تو یافت عمر و بصر.
مسعودسعد.
کعبتین وار پیش زخم قضا
همه تن چشم و بی بصر مائیم.
خاقانی.
چون زره گرچه همه تن چشمم
نه بدیدن بصری خواهم داشت.
خاقانی.
بلی آفرینش است اینکه بامتزاج سرمه
بدو چشم اکمه اندر مدد بصر نیاید.
خاقانی.
بر آن رفت فتوی در آن داوری
که هست از بصر هر دو را یاوری.
نظامی.
بصر منتهای کمالش نیافت.
سعدی (بوستان).
لغت نامه دهخدا