جدول جو
جدول جو

معنی بشولش

بشولش((بِ لِ))
کارسازی، چستی، مهارت، باهوشی
تصویری از بشولش
تصویر بشولش
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بشولش

بشولش

بشولش
برهمزدگی و پریشانی. (از برهان) (سروری). بشولش مصدر آن است بشولیدن و بشولیده یعنی برهم زده و پریشان کرده و پریشان شده. (انجمن آرا) (آنندراج). پریشانی و غمناک و المناک است. (شعوری ج 1 ورق 170). تشویش و پریشانی. (ناظم الاطباء) :
صبح اگر کشتی نفس را در دهان
کی رسیدی این بشولش در جهان.
عطار (از شعوری ج 1 ورق 170).
لغت نامه دهخدا

بشول

بشول
تیز دست چست و چالاک ماهر، گزارنده کارها کار ساز، باهوش، دانش بینش، در کلمات مرکب معنی (بشولنده) دهد: کار بشول
فرهنگ لغت هوشیار

بشول

بشول
بشولیدن، پسوند متصل به واژه به معنای بشولنده، برای مِثال کاربشولی که خِرَد کیش شد / از سر تدبیر و خِرَد بیش شد (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۵)
بشول
فرهنگ فارسی عمید

بشول

بشول
گزارندۀ کارها. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). گزارندۀ کار باشد. (سروری) (از شعوری). رجوع به شولیدن شود.
لغت نامه دهخدا

بشوش

بشوش
فریب دهنده در تجارت و سوداگری. (ناظم الاطباء). مکاس کردن در بیع، ای تأخیرکردن و فروختن تا بها زیاده شود. (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا