معنی بشکم - فرهنگ فارسی معین
معنی بشکم
- بشکم((بَ یا بِ کَ))
- ایوان، صفه، خانه تابستانی که اطراف آن پنجره و بادگیر داشته باشد
تصویر بشکم
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بشکم
بشکم
- بشکم
- ایوان، صفه، برای مِثال از شبستان به بشکم آمد شاه / گشت بشکم ز دلبران چون ماه (رودکی - ۵۴۶)، بارگاه، خانۀ تابستانی
فرهنگ فارسی عمید
بشکم
- بشکم
- پشکم. بچکم. بیکم. خانه تابستانی. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). رجوع به شعوری ج 1 ورق 206 و پشکم و بچکم شود.
لغت نامه دهخدا