معنی بشکلیدن بشکلیدن ((بِ کَ دَ)) خراشیدن، سوراخ کردن، محاصره کردن، گستردن، پهن کردن خراشیدن، سوراخ کردن، محاصره کردن، گستردن، پهن کردن تصویر بشکلیدن فرهنگ فارسی معین