انسانیت. (ناظم الاطباء). مردمی: کمترین درجه اندر صحو رؤیت بازماندگی بشریت بود. (کشف المحجوب ص 233). گفتم: ز وادی بشریت توان گذشت گفتا: توان اگر نبود مرکبت جمام. خاقانی. - ضعف بشریت، ناتوانی انسانی: از ضعف بشریت تاب آفتاب نیاورد. (گلستان). - طبع بشریت، طبعیت و خوی انسانی و سرشت انسانی. (ناظم الاطباء) : و محمود نیز آنرا که ساختند خریداری کرد بطبع بشریت که نتوانست دید کسی را که جای او را سزاوار باشد. (تاریخ بیهقی) ، فصل باران هند برسات. (فرهنگ فارسی معین). والمدینه (مدینه هنور بالهند) علی نصف میل من البحر و فی ایام البشکال و هو المطر، یشتد هیجان هذا البحر و طغیانه. (ابن بطوطه)
به اصطلاح کیمیا اکسید باریوم که بریت نیز مینامیم، (ناظم الاطباء)، رجوع به باریوم شود، خرد شدن، رجوع به باریک و باریک شدن و باریک گردیدن شود، لطف، لطافت، (منتهی الارب) : تن سودایی من در خم آن موی نحیف گشته باریک که ابریشم سازش کردم، مسیح کاشی (از ارمغان آصفی)
یکی از شهرهای اسپانیا. (از الحلل السندسیه ج 1 ص 40) ، انسانی و هرچیز منسوب و متعلق به بشر. (ناظم الاطباء). - بشری زادگان، نسل بشری: بازپسین طفل پری زادگان پیشترین بشری زادگان. نظامی. - ضعف بشری، ضعف انسانی. (ناظم الاطباء). - عقول بشری، دانشهای انسانی. (ناظم الاطباء). ، جسمانی، مربوط به جسم. (از دزی ج 1 ص 89)