جدول جو
جدول جو

معنی بسارده

بسارده((بَ یا بِ دِ))
زمین شخم شده، زمین آبیاری شده برای کاشتن
تصویری از بسارده
تصویر بسارده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بسارده

بسارده

بسارده
زمین شخم شده، زمینی که جهت کاشتن چیزی آب داده باشند
بسارده
فرهنگ لغت هوشیار

بسارده

بسارده
زمینی که آن را شخم زده و برای کاشتن آماده کرده باشند
بسارده
فرهنگ فارسی عمید

بسارده

بسارده
زمینی را گویند به جهت چیزی کاشتن آب داده باشند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (رشیدی) (فرهنگ نظام) (سروری) (ناظم الاطباء). زمین آب داده و آمادۀ کشت. (دِمزن). زمینی که برای زراعت شخم و آبیاری شده باشد. در کتاب ’السامی فی الاسامی’: هی الارض التی ارسل فیهاالماء. همینطور در ’مجمعالفرس’: زمین که آب داده باشند. در بعضی از نسخ زمینی است که شخم زنندو بماند و در عربی فلحان گویند. (از شعوری ج 1 ورق 195).
لغت نامه دهخدا

بجارده

بجارده
مهیاکرده. آماده. تهیه شده. فراهم کرده. در نظر گرفته شده: برای کافران عذابی بجارده... (از تفسیر ابوالفتوح رازی). آنگه وصف کرد آن متقیان را که بهشت برای ایشان بجارده است. (از تفسیرابوالفتوح رازی).
لغت نامه دهخدا