جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بزیچه

بزیچه

بزیچه
بُزغالِه، بچۀ بُز، بُز کوچک، بُزبَچِّه، بُزَک، چَپِش
بزیچه
فرهنگ فارسی عمید

بزیچه

بزیچه
مُرَکَّب اَز: بز + -یچه، علامت تصغیر چون دریچه، (حاشیۀ برهان چ معین)، بزغاله را گویند، و بعربی حلان و حُلام خوانند و حلوان غلط است. (برهان) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج)، بزغاله و بچه بز و کفجول. (ناظم الاطباء)، نحله. بز خرد. عناق. (یادداشت بخط دهخدا) :
این بزیچه که آن گیاه بچرد
بدل شیر، خون خورد هموار.
مختاری (از فرهنگ ضیاء)،
ازین بزیچۀ بسته دهن چرا ترسی
که هرگزش نه چراخور بود نه آبشخور.
مسعودسعد.
مخالفان ترا چون بزیچۀ سلاخ
سه پایه از علمت باد و چارسو مسلخ.
عمید.
سلطان گردون تاخته تیر از کمان انداخته
صید از بزیچه ساخته وز صید خنجر سوخته.
مجیر بیلقانی.
، سرماریزه را گویند و آن چیزیست که در وقت شدت سرما بمانند زرک و زرورق از هوا ریزد. (برهان) (ناظم الاطباء)، برف ریزها که از هوا بارد در حین شدت سرما. (مجمعالفرس) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) ، پشته، کذا فی شرفنامه. (فرهنگ شعوری)، کوه و پشته. (ناظم الاطباء)، دک بلند. (شرفنامۀمنیری) ، گردنه. عقبه. بند:
تا بنه ها و ثقل و پیلان از بژ غورک بگذشتند. پس از بژ بگذشت و بچوگانی شراب خورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 286)،
ببزم و بنخجیر بر کوه و دشت
چنین تا بژی برز دیدار گشت.
(گرشاسب نامه)،
و رجوع به پژ شود
لغت نامه دهخدا

بازیچه

بازیچه
بازی خرد، آلت بازی، آنچه بدان بازی کنند، اسباب بازی
بازیچه
فرهنگ لغت هوشیار

بنیچه

بنیچه
جمعی که دیوانیان بر اصناف حرفت و املاک می بندند ارزیابی مالیاتی دسته جمعی یک ده و امثال آن، تعهد اهالی هر ده مبنی بر آماده کردن عده ای سرباز برای حکومت. توضیح بنیچه ظاهرا از کلمه بن بمعنی ریشه اخذ شده و بمعنی اساسنامه در اصطلاح مالیه سابق عبارت از صورت تقسیم مالیات هر ده بر آب و خاک آن ده است که سهم هر جریب زمین با ساعت آب یعنی واحد مالیاتی را معین و بدهی هر ملک را از کل مبلغ مالیات مشخص نماید. برای اینکه قشونگیری هم مثل مالیات بر پایه اساسی مستقر شود بنیچه مالیاتی را ماخذ دادن سرباز هم مقرر داشتند. خرج سفر سرباز تا محل اردوگاه و فرستادن کمک خرج برای سرباز و پادارنه دادن بخانواده در مدت بودن او در سر خدمت بر عهده صاحب بنیچه بود. دولت هم جیره جنسی و مواجب نقدی در ششماهه مدت خدمت باو میپرداخت که در ششماهه مرخصی خانه نصف میشد. حقوق ششماهه مرخصی خانه این افواج باسم ششماهه محلی در دستور العمل (بودجه) هر ولایت بخرج میامد. هر سال موق نوشتن دستور العمل هر ولایت معین میکردند که هر ولایتی چند فوج ساخلو (پادگان) لازم دارد تا مصارف ششماهه سر خدمت آنها هم در دستور العمل ولایت پیش بینی شود (قاجاریه) یا صاحب بنیچه. کسی که مجاز بوصول مالیات بنیچه بود
فرهنگ لغت هوشیار