جدول جو
جدول جو

معنی بز خریدن

بز خریدن((~. خَ دَ))
کنایه از ارزان خریدن
تصویری از بز خریدن
تصویر بز خریدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بز خریدن

بازخریدن

بازخریدن
از نو خریدن، دوباره خریدن، چیز فروخته را دوباره خریدن، کسی را با دادن پول از قید و بند یا اسیری رهانیدن
بازخریدن
فرهنگ فارسی عمید

وا خریدن

وا خریدن
باز خریدن دوباره خریدن، خریداری کردن: (و انکه خواهی از بلایش و اخری جان او را در تضرع آوری) (مثنوی)
وا خریدن
فرهنگ لغت هوشیار

بازخریدن

بازخریدن
خریدن. ابتیاع کردن. از نو خریدن فروخته را: و به هر شهر کس ببردندی و خط بیاع بدان عرض کردندی بسود بازخریدندی ناگشاده. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 146) ، مراجعه. دیگربار دیدن. رفتن بدیدار آن که از تو دیدن کرده است. مقابل دیدار کردن، از نو رسیدگی کردن بحساب. کنترل، معاینه (طبیب)
لغت نامه دهخدا