جدول جو
جدول جو

معنی بز

بز((بُ))
هر یک از گونه های جانوران پستان دار نشخوارکننده از تیره گاوان که جزو دام های اهلی تربیت می شود و از گوشت و پنیر و پشم و کرک آن استفاده می کنند و به هیئت وحشی نیز به نام بز کوهی وجود دارد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بز

بز

بز
پستانداری اهلی، علف خوار و نشخوار کننده با ریش، دم کوتاه و شاخ های خمیده
بز آوردن: در قماربازی بد آوردن و باختن
بز کوهی: در علم زیست شناسی حیوانی علف خوار شبیه آهو با شاخ های بلند و ریش دراز که برای گوشتش شکار می شود، بز نر، پازن، پاژن
بز
فرهنگ فارسی عمید

بز

بز
زنبور. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). چون بَوز بفتح زنبور سیاه است، شاید این بز مخفف آن باشد پس بفتح باید نه بکسر. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) :
شاید اگر درحرم سگ ندهد آب دست
زیبد اگر در ارم بز نبود میوه چین.
خاقانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا