جدول جو
جدول جو

معنی بره

بره((بَ رِّ))
بچه گوسفند یا بچه آهو، برج حمل. اولین برج از دوازده برج منطقه البروج
تصویری از بره
تصویر بره
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بره

بره

بره
نوعی کلاه ساده، بی لبه و دایره شکل که از پارچۀ ضخیم می دوزند
بره
فرهنگ فارسی عمید

بره

بره
نیک و خوب. (ناظم الاطباء).
- وجوه بره، پولهایی که در راه خدا به کسی دهند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بره

بره
مُرَکَّب اَز: ب + رَه ْ، مخفف براه. در راه. مقابل بیراه. غیر سرکش و عاصی. اصولی. سربزیر. درراه راست. در طریق مستقیم. در سبیل مستقیم. مقابل گمراه:
با همه خلق جهان گرچه از آن
بیشتر گمره و کمتر برهند
آنچنان زی که بمیری برهی
نه چنان زی که بمیری برهند.
سنائی.
- بره آوردن، به راه راست راهنمایی کردن. در طریق مستقیم داخل کردن:
فرزند تست نفس تو مالش دهش
بی راه را بلی بره آرد بره.
ناصرخسرو.
لغت نامه دهخدا

بره

بره
جَمعِ واژۀ بَرهه. (ناظم الاطباء). رجوع به برهه شود
لغت نامه دهخدا

بره

بره
واحد بُرّ. یک گندم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به بُرّ شود
لغت نامه دهخدا