جدول جو
جدول جو

معنی بروفه

بروفه((بُ یا بَ فِ))
دستار، کمربند، شال که بر سر یا کمر بندند
تصویری از بروفه
تصویر بروفه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بروفه

بروفه

بروفه
دستار میان بند. (لغت فرس اسدی). دستار و فوطه باشد که مندیل و کمربند است. (برهان). در لغت فرس اسدی بیت زیر بعنوان مثال ذکر شده است:
داشت بر سر بروفه ای کودک
بر میان بست آن بروفۀ خویش.
ولی از این شعر مطلق دستار برمی آید نه دستار میان بند. (یادداشت دهخدا) ، رهایی دادن. خلاص کردن:
تو و مادرت هر دو از چنگ دیو
برون آوریدم به رای و به ریو.
فردوسی.
و رجوع به برون آوردن شود
لغت نامه دهخدا

بروقه

بروقه
یکی بروق. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). در مثل است: أشکر من بروقه، حق شناس تر و سپاسگزارتر از بروقه، چه آن با دیدن ابر سبز شود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به بَروَق شود
لغت نامه دهخدا