جدول جو
جدول جو

معنی برره

برره((بَ رَ رَ یا رِ))
جمع بار، نیکوکاران، صالحان
تصویری از برره
تصویر برره
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با برره

برره

برره
مُرَکَّب اَز: بر + ره، برراه. براه. آراسته و خوب.
لغت نامه دهخدا

برره

برره
جَمعِ واژۀ بارّ بمعنی مهربان و بسیار خیر و فرمان بردار مادر و پدر. (از منتهی الارب) (آنندراج). نیکوکاران. (غیاث اللغات). رجوع به بار شود. نیکمردان. (ترجمان علامۀ جرجانی، ترتیب عادل). نیکوان. (یادداشت مؤلف) : امام البرره و قاتل الکفره
لغت نامه دهخدا

برمه

برمه
شکوفه روفاندار (درخت مسواک) دیگ دیگ سنگی افزاری است درودگر انرا که بوسیله آن چوب و تخته را سوراخ کنند مثقب
فرهنگ لغت هوشیار