جدول جو
جدول جو

معنی برروشن

برروشن((بَ رْ رَ وِ شْ))
مؤمن، گرونده، جمع برروشنان
تصویری از برروشن
تصویر برروشن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با برروشن

برروشن

برروشن
مومن گرونده، جمع برروشنان. (شفیع باش برشه مرا بدین زلت چو مصطفی بردادار برروشنان را) (دقیقی)
فرهنگ لغت هوشیار

برروشن

برروشن
گرونده، مؤمن، برای مِثال شفیع باش برِ شه مرا بدین زلت / چو مصطفی برِ دادار بر روشنان را (دقیقی - ۹۵)
برروشن
فرهنگ فارسی عمید

برروشن

برروشن
امت. (لغت نامۀ اسدی). ج، برروشنان. برروشن (از: بر بمعنی ب ِ یا بمعنی عالی و بلند و رفیع + روشن، روش، بمعنی رفتار) و معنی مجموع یعنی اینکه بر صراط مستقیم و دین حق است یا اینکه بر دینی عالی تر و درست است و اینکه بعضی گمان برده اند برروشن مصحف بدروشن و بمعنی گنه کار است بر اساسی نیست چه این کلمه تنها در شعر دقیقی آمده است و شاهد بیشتری برای آن به دست نیست و همه صوری که برای کلمه حدس زده اند و همه را هم صاحب برهان ضبطکرده نیز اساسی ندارد. جزء اول این کلمه بر یا پر است و هیچیک از آن صور با دال نیست و دیگر اینکه همه آن صورتها بمعنی امت گفته اند نه گناهکار. (یادداشت مؤلف). کلمه از ’بر’ بمعنی به یا علی برای استعلاء وروشن اسم مصدر از رفتن است، بمعنی آنان که برراه و براه اند مقابل بیراه و گمراه یا آنان که برراه بهتر و برترند مثل ارتودوکس مسیحیان فریوری و فریور کیش. پاکدینان یعنی مذهبی بهتر از دینی و مجازاً شاعر آن را بمعنی مسلمین آورده است نه بمعنی امت. (یادداشت مؤلف). مسلمان. آنکه براه یا برراه نیک است یا آنکه برراه برتر است. امتی برراه راست. حنیف:
شفیع باش بر شه مرا بدین زلت
چو مصطفی بردادار برروشنان را.
دقیقی.
و رجوع به برروشنان شود
لغت نامه دهخدا

بدروشن

بدروشن
بدرفتار. (یادداشت مؤلف) :
شفیعباش بر شه مرا بدین زلت
چو مصطفی بر دادار بدروشنان را.
دقیقی (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

بیروشن

بیروشن
مُرَکَّب اَز: بی + رَوِشْن = روش، بیروش. بیراه. بیقاعده
لغت نامه دهخدا