جدول جو
جدول جو

معنی برآسودن

برآسودن((بَ. دَ))
استراحت کردن، آسایش یافتن
تصویری از برآسودن
تصویر برآسودن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با برآسودن

برآسوده

برآسوده
راحت شده. آرام یافته. مستریح. آسایش گرفته:
گریزان شده ست او ز ما در حصار
بدین سان برآسوده از روزگار.
فردوسی.
رجوع به آسوده شود
لغت نامه دهخدا

درآسودن

درآسودن
آسودن:
چون درآسود یک دو روز به شهر
داد از خواب و خورد خود را بهر.
نظامی.
رجوع به آسودن شود
لغت نامه دهخدا