جدول جو
جدول جو

معنی براق شدن

براق شدن((بُ. شُ دَ))
خشمگین شدن، با خشم به کسی نگاه کردن
تصویری از براق شدن
تصویر براق شدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با براق شدن

برات شدن

برات شدن
بدل کسی برات شدن، بدل وی خطور کردن الهام شدن: بدلم برات شده بود که آن شب واقعه خطرناکی روی میدهد
فرهنگ لغت هوشیار

بخار شدن

بخار شدن
وشمیدن خوزمیدن (هم آوای رزمیدن) بصورت بخار در آمدن تبخیر شدن، یا بخار شدن مایعات
فرهنگ لغت هوشیار

آرام شدن

آرام شدن
آرامیدن، آرام گرفتن فرو نشستن اضطراب فرو نشستن خشم، باز ایستادن باد و طوفان و انقلاب مقابل بشوریدن، باز ایستادن از گریه، ازبین رفتن درد عضوی مانند دندان ساکن شدن درد
فرهنگ لغت هوشیار