جدول جو
جدول جو

معنی بر باد رفته

بر باد رفته((~. رَ تَ یا تِ))
نابود شده
تصویری از بر باد رفته
تصویر بر باد رفته
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بر باد رفته

بر باد رفتن

بر باد رفتن
به بادفنا رفتن، پایمال شدن، تلف شدن، حیف و میل شدن، ضایع شدن، هدر رفتن، خراب شدن، ویران شدن، منهدم شدن
متضاد: آباد شدن، نابودشدن، نیست شدن، فنا شدن، معدوم شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

برباد رفته

برباد رفته
آنچه که باد آن را ببرد و پراکنده سازد، ضایع شده منهدم مخروب
برباد رفته
فرهنگ لغت هوشیار

برباد رفتن

برباد رفتن
تلف شدنضایع گشتن، رفتن و باز نگشتن، یا برباد رفتن سر. کشته شدن
برباد رفتن
فرهنگ لغت هوشیار

بربادرفته

بربادرفته
پایمال شده، تلف شده، حیف ومیل شده، ضایع شده، هدررفته، خراب شده، ویران شده، منهدم شده
متضاد: آباد شده، معمور، نابودشده، نیست شده، فناشده، معدوم شده
متضاد: هستی یافته
فرهنگ واژه مترادف متضاد