معنی بذله گوی - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بذله گوی
بزله گوی
- بزله گوی
- کسی که خوش صحبت و لطیفه گوی باشد. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). بذله گوی. رجوع به بذله شود
لغت نامه دهخدا
بله گوش
- بله گوش
- صاحب گوش بزرگ. که لالۀ گوش پهن و شخ دارد. بزرگ گوش. آذن. اذناء. (یادداشت مرحوم دهخدا).
لغت نامه دهخدا