جدول جو
جدول جو

معنی بدون

بدون((بِ نِ))
فاقد، بی بهره، بی (نشانه فقدان یا نبودن)
تصویری از بدون
تصویر بدون
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بدون

بدون

بدون
بغیر. بجز. (آنندراج) (ناظم الاطباء). بی. بلا. (یادداشت مؤلف) : بتلاء، عمرۀ بدون حج. (منتهی الارب). اراضی بدون مالک، یعنی بی مالک. بدون او این کار میسر نیست، یعنی بی او. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا