برات شدن برات شدن بدل کسی برات شدن، بدل وی خطور کردن الهام شدن: بدلم برات شده بود که آن شب واقعه خطرناکی روی میدهد فرهنگ لغت هوشیار
راست شدن راست شدن راست گردیدن، راست گشتنبرپاخاستن، ایستادن، برخاستن، مقابلِ کج شدن و خم شدن، از کجی درآمدنحقیقت پیدا کردن، به حقیقت پیوستن، مطابق درآمدن، درست درآمدنمرتب شدن، سازگار شدن، درست شدن، رو به راه شدن فرهنگ فارسی عمید