جدول جو
جدول جو

معنی بد

بد((بَ یا بُ))
مهتر، سرور بزرگ، دارنده، صاحب، خداوند مانند، سپهبد
تصویری از بد
تصویر بد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بد

بد

بد
دارای عیب و نقص، با کیفیت پایین، نامرغوب مثلاً هوای بد، اخلاق بد
به طور نامناسب و زشت مثلاً همیشه بد لباس می پوشد
به سختی، به دشواری
شر، بدی
صاحب، سرور، دارنده
پسوند متصل به واژه به معنای خداوند مثلاً باربد، سپهبد، کهبد، موبد، هیربد
بد
فرهنگ فارسی عمید

بد

بد
چاره، گزیر، عوض
جدایی
بت خانه
بُت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، فَغ، آیبَک، ژون، ایبَک، طاغوت، صَنَم، بَغ، شَمسِه، جِبت، وَثَن
لابد: ناچار، ناگزیر
بد
فرهنگ فارسی عمید