جدول جو
جدول جو

معنی بخش

بخش((بَ))
قسمت، بهره، تقسیم، در تقسیمات کشوری، از شهر کوچکتر و از ده بزرگتر که شامل چند روستا می شود، چند کشتی جنگی که تحت فرماندهی یک تن باشد، اسکادران، واحدی از یک سازمان که کار ویژه ای را بر عهده دارد
تصویری از بخش
تصویر بخش
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بخش

بخش

بخش
بهره، حصه، نصیب، قسمت، واحدی از یک سازمان که کار ویژه ای را بر عهده دارد مثلاً بخش امور مالی،
قسمتی از یک کتاب، مقاله، جزوه و مانندِ آنکه دارای استقلال نسبی است،
در ریاضیات تقسیم، قسمتی از یک شهرستان که از چند دهستان تشکیل شود،
قسمتی از یک شهر که دارای نوعی همگونی واحد است مثلاً بخش مرفه نشین،
در علم زبانشناسی یک واحد صوتی مرکب از یک حرف صدادار و یک یا چند حرف صامت، هجا، سیلاب، پسوند متصل به واژه به معنای
بخشنده مثلاً جان بخش، آزادی بخش، بن مضارعِ بخشیدن، سرنوشت
بخش کردن: قسمت کردن، بهره بهره کردن، تقسیم
بخش
فرهنگ فارسی عمید