جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بتاور

بتاوار

بتاوار
عاقبت، انجام، آخر کار، برای مِثال من خوب مکافات شما بازگزارم / من حق شما باز گزارم به بتاوار (منوچهری - ۱۵۶)
بتاوار
فرهنگ فارسی عمید

بتفور

بتفور
پیرامون دهان را گویند مطلقاً خواه از انسان و خواه از حیوان دیگر. (برهان قاطع). پیرامون دهن. پوز. برپوز. برپوس. (فرهنگ جهانگیری). اطراف دهن. گرداگرد دهان. بتپوز. بدفوز. (فرهنگ ضیاء). گرداگرد دهان حیوانات و انسان. (ناظم الاطباء) :
عاریت داده پدر سبلت و ریش و بتفور
به بخارا شده هنگام صبی علم آموز.
سوزنی.
شاید صورتی یا تصحیفی از بتفوز باشد. رجوع به بتفوز شود.
لغت نامه دهخدا

بتغور

بتغور
بتفوز. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع). ظاهراً خود کلمه بتفوز به اشتباه چنین خوانده شده است، عُمرۀ بتلاء، عمرۀبدون حج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مرعلی بتلاء من رایه، ای عزیمه لاترد (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا