جدول جو
جدول جو

معنی بای پس

بای پس((پَ))
نوعی عمل جراحی که در آن برای تغییر مسیر یکی از جریان های طبیعی بدن مجرایی فرعی را در محل پیوند می زنند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بای پس

باز پس

باز پس
عقب، بر سر فعل در آید بمعنی عقب وا پس: باز پس رفتن باز پس شدن
باز پس
فرهنگ لغت هوشیار

باز پرس

باز پرس
کسی که چیزی را پرسش کند پرسش کننده، کارمند دادگستری یا شهربانی که برای کشف جرایم و بزه ها از متهم پرسشهایی کند مستنطق. یا روز بازپرس. روز پرسش روز قیامت
فرهنگ لغت هوشیار

باب کس

باب کس
محلۀ بزرگیست به سمرقند و به فارس دروازۀ کس خوانند. ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل بن جعفر بن داودزاهد بابکسّی سمرقندی که در رمضان سال 257 هجری قمری درگذشته از آنجاست. (معجم البلدان) (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا

چای پز

چای پز
چای پزنده. پزندۀ چای. چایچی. قهوه چی. چای فروش
لغت نامه دهخدا

بیه پس

بیه پس
قسمت غربی سرزمین گیلان آن سوی رودیان. مقابل بیه پیش یا این سوی رودیان. یکی از دو قسمت سابق سرزمین گیلان. قسمت شرقی سفیدرود را بیه پیش می گفتند و مرکزش لاهیجان بود و قسمت غربی را بیه پس و مرکزش رشت بود. بیه در لغت محلی بمعنی رود است. (دائره المعارف فارسی). آن سوی رودیان. (یادداشت لغتنامه). و رجوع به تاریخ مغول ص 312 شود
لغت نامه دهخدا