جدول جو
جدول جو

معنی باندرول

باندرول((رُ))
نوار یا کاغذ دراز و باریک که بر روی کالا چسبانند که نشانه کنترل کیفیت و بازرسی و نو بودن کالاست، برچسب (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با باندرول

باندروم

باندروم
دهی است از دهستان بافت بخش هوراند شهرستان اهر که در 22 هزارگزی جنوب خاوری هوراند و31 هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

باندرل

باندرل
فرانسوی نوار چسب نوار یا کاغذ دراز و باریک که بر سر شیشه یا چیزی چسبانند. و آن نشانه ممیزی و بررسی است بر چسب
فرهنگ لغت هوشیار

باندرل

باندرل
نوار دراز و باریک که به دور دسته های اسکناس می پیچند، کاغذ باریک چاپ شده که به سر شیشه یا چیز دیگر می چسبانند و نشانۀ نو بودن و کیفیت کالاست، نوارچسب
باندرل
فرهنگ فارسی عمید

باندرل

باندرل
کاغذی نازک و باریک و دراز منقوش بنقش خاص به خطوط و عبارات مخصوص که بدهانۀ شیشه ها و یا قوطی های محتوی کالای خاص یا مایعات مخصوص نظیر مشروبات الکلی چسبانند. نشانۀ خاصی از جنس کاغذ با نقش خاص که از طرف مؤسسات دولتی بر شیشه یا بسته های کالای انحصاری زده شود پیشگیری از تقلب و تدلیس را. سرچسب پاکت و شیشه که از جهت کنترل بدان بندند.
لغت نامه دهخدا

بانکروت

بانکروت
ورشکستگی. (لغات مصوبۀ فرهنگستان). و رجوع به ورشکستگی شود، مؤمن. باخدا
لغت نامه دهخدا

باندرمه

باندرمه
نام قضا و ناحیه ای در ولایت خداوندگار (ترکیۀ فعلی) که از طرف مشرق به قضای میخالیچ از سنجاق بروسه محدود است و مراتع آن معروف است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1221).
لغت نامه دهخدا