جدول جو
جدول جو

معنی باند

باند
نوار، رشته، محل فرود هواپیما، باند فرودگاه، دسته، گروه، باند دزدان
تصویری از باند
تصویر باند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با باند

باند

باند
پارچه ای لطیف وتمیز که با آن زخم را میبندند، لفافه، نوار
باند
فرهنگ لغت هوشیار

باند

باند
نوار دراز پارچه ای که برای بند آوردن خون ریزی، محفوظ نگه داشتن زخم یا بی حرکت نگه داشتن اندام، روی قسمت آسیب دیده بسته می شود، گروهی از افراد که برای انجام اعمال غیرقانونی، سازمان یافته اند، مسیرهای موازی در جاده که به وسیلۀ نرده یا خط کشی متمایز شده اند، بلندگوهای وسایل صوتی و تصویری
باند
فرهنگ فارسی عمید

باند

باند
خسته بند، (یادداشت مؤلف)، پارچه ای لطیف و تمیز که زخم را بدان بندند، بافته که عضو شکسته و یا خسته را پس از پانسمان و دواگذاری بدان بندند که از گرد و خاک و هوا محفوظ بماند
لغت نامه دهخدا

باند

باند
جماعت، جمعیت، جوخه، حزب، دسته، گروه، هیات، خطسیر، گذرگاه، فرودگاه، مطار، نوار، رشته، لفافه، موج رادیو، طول موج، هر یک از بلندگوهای سیستم صوتیتصویری
فرهنگ واژه مترادف متضاد