که در بام زده شود، از دو شعر ذیل شاهنامه چنان برمی آید که بامی نام ناحیتی نیز بوده است: همه کاخ پرموبد و مرزبان ز بلخ و ز بامی و از هر کران. فردوسی. چغانی و بامی و ختلان و بلخ شده روز برهر کسی تار و تلخ. فردوسی. و رجوع به بامیان وبلخ شود
پارسی تازی شده - بریزه برای جوش دادن مس و برنج و دیگرها به کار برند این واژه چنان که در فرهنگ فارسی محمد معین آمده پارسی است و گیاهی است برابر بااشنان یا به گفته آنندراج از ازدو (صمغ) هاست