جدول جو
جدول جو

معنی بالنده

بالنده((لَ دِ))
نمو کننده، نشو و نما کننده
تصویری از بالنده
تصویر بالنده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بالنده

بالنده

بالنده
پرنده ، آنکه یا آنچه در حال رشد یا ترقی و پیشرفت است، (نگارش کردی: بانده)
بالنده
فرهنگ نامهای ایرانی

بالنده

بالنده
نمو کننده، در حال رشد یا پیشرفت مثلاً جامعۀ بالنده
بالنده
فرهنگ فارسی عمید

بالنده

بالنده
نعت فاعلی از بالیدن. نامی. (ناظم الاطباء). نامیه. بالان. هرچیز که آن بالیده و تنومند شده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). برروینده. روینده:
بالندۀ بی دانش مانند نباتی
کز خاک سیه زاید و از آب مقطر.
ناصرخسرو.
لغت نامه دهخدا