مرکب از بال بمعنی رقص و ماسک (روپوش و آنچه روی را بپوشاند، صورتک). و آن نوعی رقص دسته جمعی است که رقصندگان چهره را در نقابی یا روپوشی و یا صورتکی بپوشانند تا شناخته نشوند و گاه این صورتکها بشکل و هیأت و صورت و یا سر حیوانات باشد
ماده ای که قبل از رنگ کاری در پنجره میز صندلی و غیره ترتیب دهند تا به وسیله آنها ناهمواری های آنها را برطرف کنند و سپس آنها را رنگ نمایند. این ماده در نگه داری شیشه های عمارت و الصاق آنها به پنجره نیز به کار میرود
ماده ای که قبل از رنگ کاری در، پنجره، میز و غیره ترتیب دهند تا به وسیله آن ناهمواری آن شیء را برطرف کنند و سپس آن را رنگ نمایند. این ماده در نگه داری شیشه های عمارت و الصاق آن ها به پنجره نیز به کار می رود. زامبوسکه و زاموسقه نیز
تار در مقابل پود. (آنندراج) (برهان قاطع). تارهایی را گویند که بجهت بافتن مهیا ساخته اند و آنرا تانه نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 192). ریسمانهائی که بطور تار (مقابل پود) مهیا شده باشد. (فرهنگ نظام). تار جامه و بافته مقابل پود. (ناظم الاطباء). ریسمان پارچه که در طول واقع شود. تار. تاره. تانه. فرت. سدی. حایل. مقابل پود. رجوع به بالوسه شود