جدول جو
جدول جو

معنی باکفایت

باکفایت((کِ یَ))
کافی، باعرضه، شایسته، مقابل بی کفایت
تصویری از باکفایت
تصویر باکفایت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با باکفایت

باکفایت

باکفایت
از با+ کفایت، لایق. قابل. باوقوف. (ناظم الاطباء). و رجوع به کفایت شود
لغت نامه دهخدا

باکیاست

باکیاست
مُرَکَّب اَز: با + کیاست، زیرک. ظریف. ظریفه. کَیِّس. عاقل. فهیم. لبیب. و رجوع به کیاست شود
لغت نامه دهخدا

باکسایی

باکسایی
منسوب به باکسایا از قراء نزدیک بغداد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

باکسایی

باکسایی
ابومحمد عباس بن عبداﷲ باکسایی معروف به ترقُفی. از بزرگان حدیث بود و بسال 268 هجری قمری درگذشت. او منسوب به باکسایا از قراء بغداد است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

باکسایا

باکسایا
شهری است بین بندنیجن و بادرایای بغداد و از نواحی نهروان. (ازمعجم البلدان) (مراصد الاطلاع). قصبه ایست بین بغداد و واسط. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 205) و گویند قباد برای تعمیر آن شهر عده ای را بدانجا کوچانید. (از معجم البلدان). بادرایا و باکسایا دو قصبه است و با چندین موضع از توابع بیات است و در محصول و آب و هوا مانند دیگر ولایات عراق عرب است. (از نزهه القلوب ج 3 ص 39)
لغت نامه دهخدا