جدول جو
جدول جو

معنی باغچه

باغچه((چِ))
باغ کوچک، زمین کوچکی که در حیاط برای کاشتن گل و درخت و سبزی آماده کنند
تصویری از باغچه
تصویر باغچه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با باغچه

باغچه

باغچه
باغ کوچک، قطعه زمینی که در آن گُل کاری کنند، کرته، کاله
باغچه
فرهنگ فارسی عمید

باغچه

باغچه
دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان که در 50 هزارگزی شمال باختری قصبۀ کبودرآهنگ و 18 هزارگزی خاور شوسۀ همدان به بیجار در تپه ماهور واقع است. ناحیه ای است سردسیر دارای 688 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات دیم و مختصری انگور و صیفی و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان آن قالیبافی و راهش مالرو است. در تابستان از طریق کمی قلعه و مخور میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، خنازیر. (آنندراج) ، گوشتی که زیر پوست گرد آید. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 161). و رجوع به باگره و باغره شود
لغت نامه دهخدا

باغچه

باغچه
مصغر باغ. باغ کوچک. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (غیاث اللغات). باغ خرد. (شرفنامۀ منیری) : حدیقه لِفَّه، باغچۀ درهم پیچیده و انبوه درخت. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا