جدول جو
جدول جو

معنی بازو گشادن

بازو گشادن
باز کردن و کشیدن بازو، گشاده دست بودن
تصویری از بازو گشادن
تصویر بازو گشادن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بازو گشادن

بازو گشادن

بازو گشادن
کنایه از گشودن بازو، دست برآوردن برای یاری دادن و کمک کردن به کسی
بازو گشادن
فرهنگ فارسی عمید

بازو گشاده

بازو گشاده
بمعنی نیازمند است و معنی ترکیب ظاهر است. (آنندراج). محتاج، بازی کردن. بخوشی پرداختن. نشاط کردن: هفت شبانه روز بازی آوردند و نشاط شراب بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 509)
لغت نامه دهخدا

راز گشادن

راز گشادن
آشکار کردن رازی را فاش کردن سری را مقابل پوشیدن (راز خود را گشاد) (راز خویش بر من گشاد)
فرهنگ لغت هوشیار

راز گشادن

راز گشادن
آشکار کردن راز، فاش کردن سِرّ، برای مِثال به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای / که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز (سعدی۲ - ۷۰۱)
راز گشادن
فرهنگ فارسی عمید

راز گشادن

راز گشادن
راز گشودن. آشکار کردن سرّ. کنایه است از راز آشکارا کردن و فاش کردن و این مقابل راز پوشیدن و راز نگشادن است:
بگشای راز عشق و نهفته مدار عشق
از می چه فایده که بزیر نهنبن است.
کسائی.
تو مردی دبیری یکی چاره ساز
وزین نیز با باد مگشای راز.
فردوسی.
در غمزۀ غمازش رازم نگشادستی
از خلق جهان رازم همواره نهانستی.
معزی.
راز خود بر دمنه بگشاد. (کلیله و دمنه ص 203).
با وحوش از نیک و بد نگشاد راز
سرّ خود با جان خود میراند باز.
مولوی.
بدوست گرچه عزیز است راز دل مگشای
که دوست نیز بگوید بدوستان عزیز.
سعدی.
- راز بر باد نگشادن، کنایه از بهیچ کس هیچ نگفتن است و سخت پوشیده و پنهان داشتن، بهیچ روی چیزی بروز ندادن و از همه مستور داشتن:
ببردند نزد سکندر بشب
وزان راز نگشاد بر باد لب.
فردوسی.
و رجوع به راز گشودن شود
لغت نامه دهخدا