جدول جو
جدول جو

معنی بازخواندن

بازخواندن((خا دَ))
طلب کردن، خواستن
تصویری از بازخواندن
تصویر بازخواندن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بازخواندن

بازخواندن

بازخواندن
بازگرداندن. طلبیدن:
غمی گشت و لشکر همه بازخواند
بزودی سلیح و درم برفشاند.
فردوسی.
ز ری مردک شوم را بازخوان
ورا مردم شوم و بدساز خوان.
فردوسی.
سکندر بدو گفت کاینست راست
تو طینوش را بازخوانی رواست.
فردوسی.
ز خیمه فرستاده را بازخواند
بتندی سخنها فراوان براند.
فردوسی.
و من همی گویم که او [خالد بن ولید] منافق است، او را باز باید خواندن. (ترجمه طبری بلعمی). حیلت می ساخت [التونتاش] ... تا رضای آن خداوند را بباب مادر یافت... و ما را از مولتان بازخواند و بهرات بازفرستاد. (تاریخ بیهقی). و ما را [مسعود] از مولتان بخواند باز [محمود] . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 215). پیش کسری گفتند که او نافرمانی میکند و سرکشی، نامه نوشت که او را بازخواند. (قصص الانبیاء ص 225). از بردسیر نوشتند و لشکر بازخواندند. (المضاف الی بدایعالازمان ص 44).
لغت نامه دهخدا

باز خواندن

باز خواندن
خواندن، دوباره خواندن، قرائت کردن
فراخواندن، احضار کردن
بازگرداندن
مطابق بودن
باز خواندن
فرهنگ فارسی عمید

باز ماندن

باز ماندن
عقب ماندن عقب افتادن واپس افتادن، از کار ماندن و بهدف نرسیدن خسته شدن، بجا گذاشتن بجا ماندن
فرهنگ لغت هوشیار

وا خواندن

وا خواندن
باز خواندن دوباره خواندن، تغییر دادن کلامی را که بطور کنایه گفته شده و بجای آن کلامی دیگر آوردن، بر گرداندن و ابطلا جادویی که با خواندن ادعیه پدید آمده، نسبت دادن: (انتساب خویشتن را بکسی وا خوداندن)، اعتراض کردن
فرهنگ لغت هوشیار