معنی باد نشسته باد نشسته((نِ تِ)) کسی که غرور و تکبر از سرش به در رفته تصویر باد نشسته فرهنگ فارسی معین
باز نشسته باز نشسته کسی که در پیری یا پس از مدتی طولانی یا بعلل دیگر از کار بر کنار رود و از حقوق بازنشستگی استفاده کند، متقاعد، جمع بازنشستگان فرهنگ لغت هوشیار
باز نشستن باز نشستن نشستندر جایی قرار گرفتنگوشه گیری کردن، کنار رفتندر گوشه ای نشستن و دست از کار برداشتن در زمان پیری فرهنگ فارسی عمید
بازنشسته بازنشسته کسی که در پیری یا پس از مدتی طولانی یابه علل دیگراز کار برکنار شود واز حقوق بازنشستگی استفاده کند فرهنگ فارسی معین
بازنشسته بازنشسته کارمند اداره که سال های خدمت خود را مطابق قانون به پایان رسانیده و به واسطۀ خستگی یا پیری از کار برکنار شده و حقوق بازنشستگی می گیرد، کنایه از خاموش شده فرهنگ فارسی عمید