جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با باد روزه

بادروزه

بادروزه
هرروزه، چیزی که انسان هر روز به آن احتیاج داشته باشد، از قبیل خوراک و پوشاک، برای مِثال یکی جامه واین باد روزه ز قوت / دگر زاین همه بیشی و سیری است (سنائی - مجمع الفرس - بادروزه)
بادروزه
فرهنگ فارسی عمید

بادروزه

بادروزه
بادروژه. بمعنی هرروزه باشد. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). عادت بود مستمر. عادت و کار هرروزه است چه غذا باشد چه لباس که هر روز پوشند یا کاری که هر روز کنند. معتاد. مألوف. چیزی که هر روز بکار برند و استعمال کنند چون جامه و لباس هرروزه و قوت هرروزه و کار هرروزه چنانکه در تاج المآثر گوید: لشکر اسلام جامه های بادروزه را به لباس حرب بدل کردند. سنائی گوید، مصرع: یکی جامه زین بادروزه ز قوت. و سوزنی گوید: که شد مدیح تو تسبیح بادروزۀ من. و بحذف دال نیز گفته اند، و در مقامات حمیدی گفته: که عروس را به پیرایۀ همسایه یک شب بیش نتوان آراست و آرایش بادروزه بسؤال و جواب دریوزه نتوان خواست. (از رشیدی).
مشرف ای شرف گوهر حمیدالدین
که شد مدیح تو تسبیح بادروزۀ من.
سوزنی.
رجوع به شعوری ج 1 ورق 190، و بادروز شود.
لغت نامه دهخدا

ماه روزه

ماه روزه
ماهِ رَمَضان، ماه نهم سال قمری، رَمَضان، ماهِ مُبارَک، ماهِ صیام، شَهرُ الصَبر، رَمَضانِ المُبارَک، شَهرُ الصَوم
ماه روزه
فرهنگ فارسی عمید

ماه روزه

ماه روزه
به معنی رمضان است. (انجمن آرا) (آنندراج). رمضان. ماه صیام. شهر الصبر. شهراﷲ المبارک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ماه روزه درآمد و امیر روزه گرفت به کوشک نو. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 532). و ماه روزه درآمد روزه بگرفتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 45).
ز ماه روزه به ماه من اندر آمد تاب
برفتش آتش رخسار تابناک به آب.
مختاری (از انجمن آرا)
- عید ماه روزه، عید فطر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- امثال:
همین دو سه روزه تا عید ماه روزه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به روزه و رمضان شود
لغت نامه دهخدا