جدول جو
جدول جو

معنی باد به دست

باد به دست((بِ دَ))
محروم، بدبخت، آدم بیهوده کار
تصویری از باد به دست
تصویر باد به دست
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با باد به دست

بادبه دست

بادبه دست
بیکاره، تهیدست و مفلس، محروم، بی حاصل، برای مِثال تکیه بر چار چیز می نکنی / که شوی زاین امید بادبه دست (ابن یمین - مجمع الفرس - بادبه دست)، بدبخت، بادبه مشت
بادبه دست
فرهنگ فارسی عمید

بادبه دست

بادبه دست
اسراف کننده، خراج، باددست، متلف، مسرف، ول خرج
متضاد: مقتصد، آس وپاس، تهی دست، مفلس، هیچ کاره
متضاد: ثروتمند، غنی، بدبخت، بدشانس، بی طالع، مفلوک
متضاد: خوش شانس
فرهنگ واژه مترادف متضاد

باد پس دست

باد پس دست
بادی که از سوی قُبُل آید و بتازیش دبور خوانند و در صراح اللغه ترجمه دبور باد پس پشت گفته و در تاج اسامی معنی دبور، بادی که سوی قبله آورده است. پس باد پس پشت بدین طریق بود که روی سوی مشرق آورده باشد و آنرا باد غربی نیز گویند چنانکه در صراح معنی صبا باد برین میگویند و در تاج اسامی ترجمه صبا آورده است، بادی که از پس پشت آید چون روی به قبله آری. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا