جدول جو
جدول جو

معنی باخته

باخته((تِ))
مغلوب در بازی، شکست خورده در جنگ، آن چه در قمار ببازند، پاک، کسی که همه دار و ندار خود را باخته و دارایی خود را از دست داده باشد
تصویری از باخته
تصویر باخته
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با باخته

باخته

باخته
شکست خورده در بازی مغلوب در بازی، مغلوب در جنگ، آنچه در قمار ببازند باخت. یا پاک باخته. کسی که همه دار و ندار خود را باخته و دارایی خود را از دست داده باشد
فرهنگ لغت هوشیار

باخته

باخته
شکست خورده در قمار، مغلوب در بازی، از دست داده شده، ازدست رفته، پسوند متصل به واژه به معنای بازنده مثلاً پاک باخته، مال باخته
باخته
فرهنگ فارسی عمید

باخته

باخته
اسم مفعول از باختن است:
هزار کوفتۀ دهر گشت ازو بمراد
هزار باختۀ چرخ گشت ازو بمرام.
فرخی.
- امثال:
حریف باخته با خود همیشه در جنگ است.
- باخته دل، کسی که دل از دست داده.
- باخته رنگ، کسی یا چیزی که لون اصلی خود را از دست داده. رنگ پریده.
- درباخته، ازدست داده. باخته:
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پائی.
سعدی (طیبات).
و رجوع به درباخته شود
لغت نامه دهخدا