جدول جو
جدول جو

معنی باجناق

باجناق
باجناغ، دو مردی که با دو خواهر ازدواج کرده باشند، هم ریش
تصویری از باجناق
تصویر باجناق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با باجناق

باجناق

باجناق
ترکی همریش هم داماد (گویش گیلکی) همزلف دو مرد را که دو خواهر را در ازدواج دارند نسبت بهم باجناق گویند همریش همزلف
فرهنگ لغت هوشیار

با جناق

با جناق
هم زلف، هم داماد، هم ریش، نسبت دو مرد با یکدیگر که هر دو شوهر یکی از دوخواهر باشد
فرهنگ لغت هوشیار

باجناغ

باجناغ
ترکی همریش هم داماد (گویش گیلکی) همزلف دو مرد را که دو خواهر را در ازدواج دارند نسبت بهم باجناق گویند همریش همزلف
فرهنگ لغت هوشیار

باجناغ

باجناغ
دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند هر کدام نسبت به دیگری باجناغ خوانده می شود، شوهر خواهر زن، سِلف، هَم زُلف
باجناغ
فرهنگ فارسی عمید

باسناق

باسناق
به زبان خوارزمی به معنی شحنه و محتسب است، (شعوری ج 1 ورق 170) :
از شراب عشق تو عالم همه مستانه شد
باسناق دهر میگیرد مگر هشیار را،
ابوالمعانی (از شعوری)،
این کلمه صورت محرف باسقاق است، رجوع به باسقاق و باسقاقی شود
لغت نامه دهخدا