جدول جو
جدول جو

معنی باج سبیل

باج سبیل((جِ س ِ))
با زور و قلدری و به ناحق پول و وجه یا جنس و امثال آن از کسی گرفتن و آن غالباً با «گرفتن» و «دادن» استعمال شود
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با باج سبیل

باج سبیل

باج سبیل
باج بروت پول زور با زور و قلدری و بناحق پول و وجه یا جنس و امثال آن از کسی گرفتن و آن غالبا با (گرفتن) و (دادن) استعمال شود: فلان نه باج سبیل می گیرد و نه باج سبیل میدهد
فرهنگ لغت هوشیار

باج سبیل

باج سبیل
کنایه از آنچه مردم قلدر و زورگو به زور و جبر از کسی بگیرند
باج سبیل
فرهنگ فارسی عمید

باج سبیل

باج سبیل
پول، وجه، جنس و امثال آن که از کسی با زور و قلدری گیرند. و آن با ’گرفتن’ و ’دادن’ استعمال شود
لغت نامه دهخدا

ابن سبیل

ابن سبیل
رهگذر، راهزاد، کنایه از بی پول در راه مانده هم گفته میشود
ابن سبیل
فرهنگ لغت هوشیار

ابن سبیل

ابن سبیل
راه گذری. (مهذب الاسماء) (دهار). رهگذری. (خلاص نطنزی). ابن السبیل. راهگذار. رهگذر. راه رو. مسافر:
شنیدم که یک هفته ابن السبیل
نیامدبمهمانسرای خلیل.
سعدی.
لغت نامه دهخدا

بر سبیل

بر سبیل
از راه برطریق برمنوال بروجه. توضیح لازم الاضافه است
بر سبیل
فرهنگ لغت هوشیار