جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با باباکرم

باباآدم

باباآدم
گیاهی پایا از خانوادۀ کاسنی با برگ های پهن و گل های کروی که در طب قدیم مصرف دارویی داشته، اَراقیطون، اَرقیطون
باباآدم
فرهنگ فارسی عمید

بابانجم

بابانجم
قریه ای است شش فرسنگی مشرق ده رم. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا

باباقری

باباقری
باباقوری. باباغری. باباغوری. قسمی کوری که چشم آماسیده و برنگ چشم گوسفند مرده شود و کمی درشت تر یعنی بزرگ تر از حد عادی گردد. رنگ سپیدی و سیاهی چشمی بهم آمیختن با کدورت و گرفتگی رنگ و نابینا شدن.
لغت نامه دهخدا

باباقره

باباقره
دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان، شهرستان مشهد 20هزارگزی شمال فریمان، کوهستانی سردسیر. سکنۀ آن 52 تن شیعه و آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، تریاک و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

باباغری

باباغری
کور. نابینا. رجوع به باباغوری و باباقری و باباقوری شود
لغت نامه دهخدا

باباعرب

باباعرب
دهی از دهستان کردیان شهرستان جهرم 18 هزارگزی خاور قطب آباد. کنار راه نیمۀ شوسۀ جهرم به فسا. جلگه، گرمسیر. سکنۀ آن 489 تن و آب مشروب آن از باران، آب زراعت از چشمه و قنات شور و محصول آن غلات، پنبه، تریاک، خرما و شغل اهالی زراعت است و دبستان دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). قریه ای است چهار فرسنگ و نیمی میانۀ شمال و مغرب جهرم. (فارسنامه)
در مغرب بزمهین از نواحی شمالی عشق آباد
لغت نامه دهخدا

باباآدم

باباآدم
ریشۀ باباآدم، گیاهی است با برگی سخت پهن و سطبر. آراقیطون. ارقیطون. مندوس.
لغت نامه دهخدا

باباآدم

باباآدم
آدم ابوالبشر.
- امثال:
سال بابا آدم را داشتن، سخت پیر بودن
لغت نامه دهخدا