جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با باب شدن

باب شدن

باب شدن
متداول. معمول. مرسوم. مد شدن. رجوع به باب شود
لغت نامه دهخدا

باب شدن

باب شدن
تداول یافتن، رایج شدن، رواج یافتن، متداول شدن، مد شدن، معمول شدن
متضاد: منسوخ شدن، دمده شدن، ازمد افتادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

بار شدن

بار شدن
بار گردیدن بصورت بار در آمدن، یا بار بگردن کسی بار گردن کسی شدن، سربار کسی شدن
فرهنگ لغت هوشیار

کباب شدن

کباب شدن
بصورت کباب در آمدن، بریان و سوخته شدن، یا کباب شدن دل. متاثر شدن
کباب شدن
فرهنگ لغت هوشیار

باز شدن

باز شدن
گشاده شدن، گشوده شدن، وا شدن، گشوده شدن گره
کنایه از آمادۀ کار شدن، دایر شدن
بازگشتن
کنار رفتن برای مِثال به اصل باز شود فرع و هست نزد خرد / هم این حدیث مسلّم هم این مثل مضروب (ادیب صابر - ۲۱)
باز شدن
فرهنگ فارسی عمید