جدول جو
جدول جو

معنی آیینه سکندر

آیینه سکندر((~ء س ِ کَ دَ))
آیینه ای که ارسطو برای اسکندر ساخت و آن را بالای مناره اسکندریه نصب کرده بودند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آیینه سکندر

آیینه سکندر

آیینه سکندر
آیینِۀ سِکَندَری، آیینه ای که بر فراز منارۀ اسکندریه نصب کرده بودند، آیینِۀ اِسکَندَری
آیینه سکندر
فرهنگ فارسی عمید

آیینه سکندر

آیینه سکندر
آیینۀ اسکندر:
آیینۀ سکندر جام جم است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا.
حافظ.
رجوع به آینۀ سکندری شود
لغت نامه دهخدا

آیینه سکندری

آیینه سکندری
آیینه ای که بر فراز منارۀ اسکندریه نصب کرده بودند، آیینِۀ اِسکَندَری، آیینِۀ سِکَندَر
آیینه سکندری
فرهنگ فارسی عمید

آیینه اسکندری

آیینه اسکندری
آیینِۀ سِکَندَری، آیینه ای که بر فراز منارۀ اسکندریه نصب کرده بودند، آیینِۀ سِکَندَر
آیینه اسکندری
فرهنگ فارسی عمید

آینه سکندری

آینه سکندری
بقول فرهنگ نویسان، نام آینه ای است که بجهت آگاهی از حال فرنگ بر سر منارۀ اسکندریه (بمصر) نهاده بوده است و کشتی های دریا از صد میل راه در آینه دیده میشده، و آن مناره را اسکندر بدستیاری ارسطو بنا کرده بود و از غفلت پاسبانان، فرنگیان فرصت یافته آینه در آب افکندند و اسکندریه را برهم زدند و ارسطو به فسون و اعداد آن رااز قعر دریا برآورد - انتهی. مناره ای در جزیره فار به قرب اسکندریه (؟) بوده است بناکردۀ سُسترات ِ کِنیدی، و این مناره را از مرمر بچندین طبقه ساخته بودند به ارتفاع سیصد ذراع (تقریباً 135 گز) و بشب بر سر آن آتش افروختندی راهنمائی کشتی ها را:
چشمۀ خضر ساز لب از لب جام گوهری
کز ظلمات بحر جست آینۀ سکندری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا