جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آی کیو

بی کیل

بی کیل
مُرَکَّب اَز: بی + کیل، بدون کیل. بی کیله. که چیزی را وزن نکنند. بی سنجش:
دینْت را با عالم حسی به میزان برکشند
بی تمیزان کار دین بی کیل و بی میزان کنند.
ناصرخسرو.
و رجوع به کیل شود
لغت نامه دهخدا

بی کیش

بی کیش
مُرَکَّب اَز: بی + کیش، بی دین، بی ایمان، کافر، رجوع به کیش شود، بدخلق، بدخوی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بی کفو

بی کفو
مُرَکَّب اَز: بی + کفو، بی نظیر. بی مثل. بی شبه. بی عدیل. بی همال. بی مانند. بی همسر. (یادداشت مؤلف) :
به مجلس خدایگان بی کفو
که نافریده همچو او خدای او.
منوچهری.
در امارت بده بی کفو و شبیه
در وزارت شده بی مثل و نظیر.
سوزنی.
رجوع به کفو شود، برائت. (یادداشت مؤلف) :
جائی که برق عصیان بر آدم صفی زد
ما را چگونه زیبد دعوی ّ بی گناهی ؟
حافظ.
، عصمت. (یادداشت مؤلف) :
کنون در پیش شهری و سپاهی
ز من بنمود خواهد بی گناهی.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا

دای کیو

دای کیو
بمعنی ممالک عظیم، نامی که بزبان مغولی به دو ولایت قراچانک و چغان چانک دهند و بزبان هندی قندو و بزبان فارسی قندهار نامند و حدود آن منتهی است به ولایت تبت وتنکقوت و بعضی ولایات و کوههای هندوستان ولایت ختای وزر دندان. (جامع التواریخ چ بلوشه صص 375- 378)
لغت نامه دهخدا