جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آهن پوش

آهن پوش

آهن پوش
آهن پوشیده. پوشیدۀ به آهن.
- آهن پوش کردن شیروانی، پوشیدن آن به تنکۀ آهن
لغت نامه دهخدا

آهن کوب

آهن کوب
کسی که شغلش نصب کردن و کوبیدن ورقه های فلزی یه شیروانی باشد کسی که شغلش نصب کردن وکوبیدن ورقه های فلزی به شیروانی باشد
فرهنگ لغت هوشیار

پهن دوش

پهن دوش
دارای دوشی پهن دارای کتفی عریض پهن شانه: بعد از مکتفی خلیفه برادر وی مقتدر پسر معتضد نام وی جعفر بود... مردی بود... نیکو روی بلند بینی پهن دوش کوتاه ران
فرهنگ لغت هوشیار

گنه پوش

گنه پوش
آنکه گناهان دیگران را نادیده بگیرد گناه بخش آمرزنده
گنه پوش
فرهنگ لغت هوشیار

آهن کوب

آهن کوب
کسی که پیشه اش نصب کردن و کوبیدن ورقه های فلزی به شیروانی یا جای دیگر است
فرهنگ فارسی عمید